حوزه ي علميه ي نجف؛ آن نهاد آرام


 

نويسنده:سيده زهرا قزويني




 
حوزه ي علميه ي نجف يکي از نهادهاي فکري مهم شيعه طي تاريخ است که کارخود را با شيخ طوسي آغازکرد.اين نهاد امروز به نهادي مستحکم بدل شده است که تو فان هايي مانند حاکميت حزب بعث نيزنتوانست آن را ازميان بردارد. فراز و نشيب هايي که اين حوزه ي علميه طي تاريخ معاصر به خود ديده وحوادث تلخ و شيرين بسياري که ازسرگذرانيده بخش مهمي ازتاريخ اين نهاد به شمارمي آ يد که شرح آن در مقاله ي پيش رو تقديمتان شده است.

فريادخاموش
 

‏تأسيس حوزه ي علميه ي نجف به مهاجرت ابوجعفرمحمد بن حسن طوسي به سال 448 ق/1056 م به شهرنجف اشرف بازمي گردد.(1) اين حوزه پيش ازاشغال عراق به وسيله ي بريتانيا به سال 1334 ‏ق/ 1914م بالغ برده هزارطلبه ي علوم ديني رادرخود جاي داده بود.(2) درواقع در آغاز قرن نوزدهم و پس از اهميت يافتن نهاد مرجعيت و مداخله ي مستقيم آن در رويدادهاي مهم سياسي واجتماعي آن دوره از تاريخ ايران و عراق، همچون نهضت مشروطه، مقاومت در برابر استعمار بريتانيا درسال هاي 1914 ‏تا 1917م و انقلاب 1920 ‏م، فعاليت هاي سياسي اين حوزه به اوج خود رسيد، اما با هجرت شيخ عبدالکريم حائري به قم و پس از او هجرت کساني چون آيت الله سيد حسين بروجردي، حوزه ي نجف آرام آرام آن رونق گذشته ي خود را از دست داد‏.(3) با ظهورآيت الله سيدمحسن حکيم درحوزه ي علميه ي نجف و با روي کار آمدن عبدالکريم قاسم در عراق و رونق بازار کمونيسم، حوزه ي علميه ي نجف وارد مرحله ي جديدي ازفعاليت هاي خود شد.(4) دراين بين شيخ محمدرضا مظفر به فکر سامان دهي به روش هاي تدريس وکتاب هاي درسي حوزه ي علميه افتاد وسيد محمدباقر صدر و دايي اش، سيد مرتضي آل ياسين، باحمايت آيت الله حکيم به تأسيس مراکز و نهاهايي همچون جامعه العلما دست زدند تاازاين رهگذار با موج کمونيسم مقابله کنند.(5) ‏بسياري همين مقابله ي فکري با کمونيسم ازسوي حوزه هاي علميه را دليل شکست چپ ها و روي کارآمدن بعثي ها مي دانند.(6) امّا با روي کارآمدن حزب بعث و به ويژه ‏پس از وفات آيت الله حکيم اوضاع دگرگون شد. در اين دوره حوزه ي علميه بيش ازپيش خود را ازامورسياسي وحتي مردم عراق دورکرد. اين امر معلول علل بي شماري بود که يکي ازآنها سبعيت نظام بعث بود، که به ويژه ‏پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، روز افزون شد، ديگري ترکيب جمعيتي طلاب علوم ديني وحتي ترکيب جمعيتي شهرهاي مقدسي مانند کربلا، نجف وکاظمين بود که بيشترايراني بودند. همين امر خود به خود باعث به وجود آمدن شکاف ميان حوزه ي علميه و مردم عرب شد. آيت الله خويي، رهبر جديد حوزه ي علميه، نيز بيش از پيش به دور ماندن از سياست تمايل داشت . با پيروزي انقلاب اسلامي و آغاز جنگ تحميلي وضع بدترشد و حوزه ي علميه ي نجف در وضعيت بغرنجي قرارگرفت و سکوت را در آن اوضاع براي بقا بهتراز هر اقدام ديگري يافت.

انتفاضه
 

پس از جنگ خليج فارس مردم شيعه ي عراق به انقلابي دست زدند که به نام انتفاضه ي شعبانيه معروف شد. انتفاضه ي سال 1991 م‏ انقلابي خودجوش بود و پس ازشکست شدن ترسي که سال ها بر مردم سايه افکنده بود شکل گرفت. شرکت آيت الله خويي دراين انقلاب و حمايت او ازنيروهاي انقلابي آشکار بود. او، که ازسوي معارضان عراقي مرجعي فاقد کفايت سياسي تلقي مي شد، با فتوايي که درباره ي حمايت ازاماکن مقدسه هنگام تيراندزاي سربازان عراقي درحرم اميرمؤمنان داد ونامه ي سرزنش آميزي که براي بوش فرستاد ديگر بار قدرت سياسي مرجعيت را پس ازسال ها خاموشي نمايان ساخت.(7) با وجوداين عده اي معتقدند که انتفاضه ي سال 1991 ‏م و رويدادهاي پس از آن به شکاف هويتي ميان مردم شيعه ي عرب ونهاد ديني متشکل ازمراجع ايراني الاصل دامن زد. (8) اين انقلاب با حمايت امريکا ازرژيم بعث شکست خورد.
پس از شکست انتفاضه فشارها برحوزه ي علميه روزافزون شد.از سوي ديگر رژيم بعث بر آن شد تا با مطرح ساختن مرجعيت عربي در مقابل مرجعيت ايراني شکافي را نهاد حوزه به وجود آورد.(9) پس از وفات آيت الله خويي و با ترور بعضي از رجال حوزه همچون آيت الله غروي و آيت الله بروجردي وضع براي حوزه علميه ي نجف سخت ترشد و آيت الله سيستاني، رهبر جديد حوزه، چاره اي جز پيروي ازاقدم علماي سلف مبني برمداخله نکردن در امورسياسي نيافت. ايشان، در مقام مرجع اعلاي جهان تشيع، روش سکوت را برگزيد که در پي آن علما از فرايند سياسي دور مي مانند، ولي وظيفه ي خود را در دنبال کردن رويدادها و نقد مسائل حفظ مي کنند.(10)

پس از ديکتاتور
 

‏با آغازاشغالگري نيروهاي ائتلاف،حوزه ي علميه ي نجف با وضعيت جديدي روبه رو شد که شايد شبيه آن را پيش ازاين در دوره ي اشغال عراق به دست امپراتوري بر يتانيا پشت سرگذاشته بود. اشغال عراق در آن زمان سرانجام به بر پا شدن نظام سلطنتي و کودتاهاي پي درپي منجر شد؛ بنابراين حوزه ي نجف خاطره ي خوشي از اشغال در ذهن خود ندارد. بعضي از تحليگران معتقدند که رويدادهاي پس ازاشغال عراق به دست بريتانيايي ها بود که سبب شد حوزه ي علميه ي نجف تا حدي خود را از امورسياسي کنار بکشد.(11) تحليل بهترآن است که حوزه ي علميه ي نجف با برسرکارآمدن بريتانيايي ها وپس از مدتي بعثي ها بهترين راه براي بقاي خود را در مداخله ي مستقيم نکردن درامور سياسي ديد. در واقع براثر فشارهاي انگليسي ها وحکومت وقت «سعدون» که به تبعيد علما منجرشد و در پي آن مشروط شدن بازگشت علما به دور ماندن ازسياست در سال1924 ‏م رويکردي در ميان علما مطرح شد که بيش از پيش بر رويارو نشدن با حکومت ها تأکيد مي کرد.(12) شهادت سيدمحمدباقر صدر و از ميان رفتن حوزه ي علميه ي کربلا که براثررويکردهاي انقلابي و به دست نظام بعثي روي داد و رويدادهاي بي شمار ديگري ازاين دست سبب شد بدنه ي نهاد حوزه ي علميه ي نجف دردوران حکومت بعثي ها بيشتر خود را در وضعيت تنازع و بقا بيابد تا پيروزي انقلاب يا شکست آن. پس بهترآن بود که حوز ه ي علميه با مداخله ي مستقيم نکردن درسياست دست کم بقاي اين نهاد ديني را تضمين کند. از سوي ديگر براساس انديشه هاي ايدئولوژيک برخي ازنهادهاي شيعي ،به ويژه بعدها درحوزه ي علميه نجف، مداخله ي مستقيم در سياست يا تلاش براي رسيدن به قدرت سياسي در گفتمان شيعي امري مذموم شمرده مي شد، که جاي بحث از آن در اينجا نيست. در اين بين حوزه ي علميه ي نجف و صاحب نام ترين رهبر آن در اين دوره، يعني آيت الله سيد علي سيستاني، پس از اشغال برآن بودند جز در موارد حياتي، در امورسياسي وارد نشوند، به ويژه که پس ازاشغال اوضاع بسيار پيچيده شده بود و چه بسا مصداق فتنه اي بود که اميرمؤمنان در رويارويي با آن فرمودند همچون شتر بچه اي باش که نه بتوان ازتو سواري گرفت و نه بتوان ازتو شير دوشيد. بر همين اساس آيت الله سيستاني در آغازين روزهاي اشغاگري به رغم شايعات و خبرهايي مبني برصدور فتواهايي دوگانه، که روزي مقابله با اشغالگران را تأييد مي کرد و روز ديگر آن را تحريم مي نمود،(14) هيچ گونه فتوايي چه به سود وچه ضد اشغالگران صادر نکرد.(15)
گاهي عده اي براقدام حوزه درمداخله ي مستقيم نکردن دررويدادهاي سياسي اين دوره خرده مي گيرند و آن رانشانه ي ضعف آن مي پندارند، اين درحالي است که اين گونه موضع گيري نه تنها نشانه ي ضعف نيست، بلکه ازپختگي سياسي دست اندرکاران حوزه حکايت مي کند؛ زيرا در اين رويکرد همه ي جوانب درنظر گرفته شده است تا مباد با بهانه قراردادن موضع گيري هاي آني و چه بسا احساسي نه تنها حقي احقاق نشود،بلکه حقوقي نيز زايل شوند.
در هر صورت مي توان گفت استراتژي آيت الله سيستاني درزمينه ي سياسي، نخست مداخله در موقعيت هاي حساس و دوم پرهيز از مداخله ي مستقيم است.

قانون اساسي
 

درباره ي قانون اساسي عراق بايد ازدو رويکرد ياد کرد که يکي را آيت الله سيستاني مطرح کرد و ديگري رادولت ايالت متحده امريکا.
بر اساس طرح دولت ايالات متحده مقرر بود که مجلس حکومتي انتصابي عراق، که پس ازسقوط دولت بعث تشکيل شد، يک کميسيون نگارش قانون اساسي تشکيل دهد و اين کميسيون پس از مشاوره با کارشناسان مورد نظر امريکا، به ويژه پروفسور نوح فيلدمان يهودي امريکايي، به نگارش قانون اساسي دست زند وپس ازکامل شدن آن، تصويب نهايي قانون اساسي نوشته شده به رأي مردم واگذر شود. اين در حالي بود که آ يت الله سيستاني در پاسخ به استفتائي درباره ي نگارش قانون اساسي اظهارکرد: «نيرو هاي اشغالگر از هيچ گونه شايستگي براي تعيين اعضاي مجلس نگارش قانون اساسي برخوردار نيستند و هيچ ضمانتي وجود ندارد آنچه چنين مجلسي به عنوان قانون اساسي مي نويسد با مصالح عالي مردم عراق همسو بوده وازآرمان ها و هويت ملي مردم عراق، که از پايه هاي اساسي آن ، دين حنيف اسلام و ارزش هاي اجتماعي آن است، حکايت کند. ازاين روي طرح يادشده از بنياد پذيرفتني نيست؛ بنابراين بايد ابتدا انتخابات عمومي شکل گيرد تا ازاين طريق هرعراقي واجد شرايط نماينده ي مورد نظر خود را براي نگارش قانون اساسي تعيين کند. آنگاه قانون اساسي به وسيله ي اين مجلس تدوين شده براي تصويب نهايي به رفراندوم عمومي گذاشته شود. برتمام مؤمنان است که با تمام توان شکل گيري اين امر مهم را مطالبه کنند و درتحقق آن به بهترين وجه مشارکت جويند». اين موضع آ يت الله سيستاني امريکايي ها را سخت در تنگنا نهاد و گروه هاي شيعه رانيز با يکديگر متحد ساخت.
آيت الله سيستاني در به حرکت درآوردن هزاران تن از مريدان خود درمطالبه ي انتخابات موفق بود؛ زيرا تظاهرات مردمي بي نظيري در تاريخ معاصرعراق در حمايت از برگزاري انتخابات برپا شد،اما امريکايي ها نيز اموري همچون دشواري اجراي انتخابات در وضعيت نبود آماري دقيق از واجدان شرايط انتخابات و مشکلات سر راه از جمله نبود امنيت را بهانه مي کردند. صرف نظر از ميزان دشواري اجراي انتخابات، ايالات متحده نمي خواست زود درعراق انتخابات به راه اندازد؛ زيرا اين امرسبب مي شد تا اکثريت شيعه،نظام سياسي عراق را شکل دهند. در اين بين آيت الله سيستاني راهي ميانه پيش گرفت و پذيرفت تا رأي فرستادگان سازمان ملل در اين باره را بپذيرد اين امر نه تنها از تشنج اوضاع کاست، بلکه به سازمان ملل نيز اجازه داد تا سهمي مهم در امور سياسي عراق بيابد.
در ادامه آيت الله سيستاني درانتخابات قانون اساسي ازائتلاف عراق يکپارچه حمايت کرد؛ امري که سبب پيروزي نامزدهاي اين ائتلاف شد،اما با پديد آمدن اختلاف ميان گروهاي تشکيل دهنده ي ائتلاف عراق يکپارچه وپر رنگ شدن نگاه هاي حزبي وگروهي وتوجه دقيق نکردن به خواسته هاي مردمي در سال هاي پس از سقوط صدام در ميان دولتمران جديد عراق، آيت الله سيستاني ديگر ازهيچ گروهي و فهرست اسامي نامزدان هيچ حزبي درانتخابات حمايت نکردند.

تکيه گاه
 

در اين ميان مواضع آيتاالله سيستاني را هر هفته نمايندگان ايشان در کربلا، يعني شيخ مهدي کربلائي و سيد احمد صافي، در نمازهاي جمعه بيان مي کردند. دراين مواضع بيشتر بر اتحاد بين گروه ها، دوري از نگاه هاي حزبي و گروهي و توجه به رنج مردم تأکيد مي شد.
در هرصووت نگاه ها هنوز به خانه ي محقر و کوچکي در کوچه پس کوچه هاي قديمي نجف اشرف دوخته شده است که تکيه ي مردم عراق به آن است. در وضعيت امروز عراق، که دولتمردان و نمايندگان پارلمان آن بيشترين حقوق ها را در تمام دنيا دارند، تأکيد آيت الله سيستاني برساده زيستي و هم دردي با مردم بسيارمهم است.
آيت الله سيستاني در دايدري که حجت الاسلام سعيدي، با ايشان داشت، اين گونه برساده زيستي تأکيد نمود: « با اينکه اسممان مرجع است و شهريه مي دهيم و بيمارستان مي سازيم ولي 45‏سال است خانه ي من اجاره اي است، يک خانه ي هفتاد متري که وقف مدرسه ي شبريه ي نجف است. به خاطر وضع نامناسب منزل نمي توانم بستگان و حتي محارم را بپذيرم و گاهي چند دقيقه اي همين جا (دفتر) خدمتشان مي رسم».
آيت الله سيستاني در ادامه فرمود: « شنيد ه ام برخي اهالي نجف به خاطر وضع بد مالي مجبور شدند درخان نُص زندگي کنند [منطقه اي در اطراف نجف و در مسيرکربلا] با اين وضعيت، روحاني نبايد در رفاه و آسايش باشد.
من چهل سال قبل حدود دو سال درقم بودم وخانه ي آقاي حجت(ره) را ديده بودم خيلي محقر بود، درطول عمرم خانه اي نديدم که به اندازه ي (خانه ي ) آقاي حجت محقرباشد با اينکه براي ايشان امکان زندگي بهترهم بود. روحاني بايد اين طور باشد مثل مردم باشد [ايشان درادامه به بخش هايي از نامه ي 45 نهج البلاغه اشاره فرمود که در آن حضرت علي(ع) درباره ي ضرورت ساده زيستي کارگزاران و رهبران جامعه سخن گفته اند]».

پي نوشت ها :
 

1.علي البهادلي،النجف جامعتها و دورها القيادي،بيروت:مؤسسه الوفاء،1989 ،ص427
2.همان،ص31
3.عبدالجبار الرفاعي،«الحوزه العلميه-مقدمه تاريخيه»،جسور،ش1 ،سال اول(مارس 2005 )
‎4.Rapheal Israeli , The Iraqu War The Rigional Impacton Shiُ ites
Kurds. SUnnis and Arab. Sussex Academic Press Brightan
Portland. 200. P 48
5.سيروس برنابلداجي،ايالات متحده ونقش شيعيان در فرايند دولت سازي نظام سياسي عراق نوين،کتاب امريکا(2)ويژه سياست هاي امنيتي ايلات متحده درعراق،ص170
6.حسن العلوي،الشيعه والدوله القوميه في العراق 1919-1914 ،روح الأمين،قم،1426 ،ص200
7.ابراهيم فرهاد،الطائفيه والسياسه في العالم العربي نموذج الشيعه في العراق رؤيه في موضوع الدين والسياسه المجتمع العربي المعاصر،ترجمه:مرکز دراسارت التفاعل الثقافي والترجمه،مکتبه المدبولي،1996 ،ص440
8.سليم مطر،الذات الجريحه اشکالات الهويه في العراق والعالم العربي الشرقاني ،المؤسسه العربيه للدرسات والنشر،بيروت،1997 ،ص174
9. Gilles kepel ,The war for Muslim Minds Islam and the west.
translation pascale Ghazaleh. The Belknap Press of Harvard University Press,2004,p323
10.گراهام اي،فولر،اسلام السياسي في العراق بعد سقوط صدام حسين،تقرييرخاص عن مؤسسه الولايات المتحده للسلام، ترجمه ي عادل حسن، مستقبل الواقع السياسي العراقي في مقالات ثلاث، قم: مرکز العراق الدرسات،2004 م،ص86
http :// www.aljazeera.net ‏.‎11
12. گراهام اي، فولر، همان،ص86
13.کن في الفتنه کابن اللبون لاظهر فيرکب و لا ضرع فيحلب(نهج البلاغه).
14.الشرق الاوسط،5 آوريل 2003 ،ش8894
15.به نقل از سيد عمار کلانتر،نواده ي آيت الله سيستاني
 

منبع: مجله زمانه، شماره95